اعصابی ندارم

































عاشقانه



 

 

اعصابی ندارم برای جوانتر شدنم،هرکه آمد دلم را برای وصله های قلبش خواست.آنرا تکه تکه نمود و برشی را برای خود 

 

برداشت خوب است شما خوب شوید من خوب هستم.دل ندارم ولی عشق دارم.

 

کجا رفت آن همه برده های کنارم بگو بدانم تخت سلطنتی که از سیاهی شبهایم ساخته بودم کجا شد

 

بیتابی های من مثل باران بر چشمانم دور میزنند و من تنها اجازه ی دلتنگ شدن را دارم.

 

میدانم به اینجا نخواهی امد میدانم در طلوع پگاهانه ی صبح روز شیرین را به واقعیت میرسانی

 

تو دستانش را میگیری و من سدی برای بغض های میسازم ولی قول خواهم داد در پس تنهایی خویش سدهایم را

 

مخروب کنم تا زمین های نمناک گونه هایم نمسار شوند

 

دلم را ببین چقدر برایت تنگ است کاش فرناز ترین های دلربا کمی با صداقت های عشاق آشنا میشدند.میدانی دستان من 

 

برای کیست؟

 

ارام باش تنهایم.

 





نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 26 اسفند 1391برچسب:,ساعت 1:14 توسط asal|


آخرين مطالب
» <-PostTitle->

Design By : Pichak